6گام برای تغییر شخصیت
اگر خصوصیات شخصیتی شما برایتان موثر واقع نمی شوند، می توانید شخصیتتان را تغییر دهید. در این باره به شما نشان می دهیم که چگونه در 7 قدم، شخصیتتان را به کلی عوض کنید.اگر آماده تغییر هستید، پس دست به کار شوید. تغییر شخصیت نه تنها امکانپذیر است، بلکه زندگی را برایتان لذت بخش تر می کند.
تغییر ویژگی های شخصیتی
تا همین چند وقت پیش، هم متخصصین و هم مردم عادی تصور می کردند که خصوصیات و ویژگی های شخصیتی تا سن 30 سالگی کاملاً در فرد ثابت می شوند. از این گذشته، روانشناسان باور داشتند که بسیاری از ویژگی های شخصیتی ژنتیکی و ارثی هستند.
این یعنی مثلاً شما ذاتاً فردی سازگار، عصبی، برونگرا و ... به دنیا می آیید و همانطور باقی می مانید. مگر اینکه برحسب شرایط محیط تغییر کنید. آن زمان تصور بر این بود که تغییر شخصیت مسئله ای امکان ناپذیر است.
اما تحقیقات اخیر ثابت کرده است که ویژگی های شخصیتی قابل تغییرند. شما می توانید اگر خواستید آنها را تغییر دهید.
دو تن از محققان دانشگاه کالیفرنیا در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که خصوصیات شخصیتی با گذشت زمان تغییر می کنند.
امام علی (ع) : اندازه هر کس به اندازه همت او است . و صداقت هر کس به اندازه شخصیت او است . و شجاعت هر کس به اندازه زهد و بی اعتنائی او [ به ارزشهای مادی] است . و عفت هر کس به اندازه غیرت او است.
البته این تغییر بیشتر در دوره بزرگسالی صورت می گیرد تا دوره کودکی. شما بعنوان یک فرد بزرگسال می توانید با تغییر خصوصیات شخصیتی خود زندگی خود را ارتقاء دهید.
شما هم می خواهید شخصیتتان را به کلی تغییر دهید؟ فکر می کنید شخصیت الانتان اذیتتان می کند و موجب ناراحتیتان است؟ ما به شما نشان می دهیم که چطور اینکار را انجام دهید .
قدم اول: ببینید می خواهید شخصیت جدیدتان چطور باشد؟ مهربان و دوست داشتنی؟ شوخ و بذله گو؟ جدی؟ بعد ببینید که چه تغییراتی را باید صورت دهید.
قدم دوم: ببینید چه چیزهایی را می خواهید از کسی کپی کنید. فقط به آن طرف نگاه نکنید و بگویید، "آره، می خوام شبیه اون بشم." باید ببینید چه خصوصیتی در او وجود دارد که شما آن را تحسین می کنید. اینکه چطور با موقعیت های مختلف برخورد می کنند، یا نحوه صحبت کردن یا انتخاب لغاتشان؟ همه این مطالب را یادداشت کنید.
قدم سوم: خصوصیاتی مثبتی که دوست دارید را انتخاب کنید. قسمت های آن شخصیتی که می خواهید شبیه او شوید را یادداشت کنید. حتماً نحوه واکنش و برخورد آن شخصیت را هم یادداشت کنید. شاید از نحوه برخورد او با موقعیت های مختلف خوشتان آمده است، شاید از نحوه رفتار او با دیگران، دوستیابی او و چیزهای دیگر.
قدم چهارم: در نحوه حرف زدن خود تغییر ایجاد کنید. آیا صدایتان موقع عصبانیت می لرزد یا بلند حرف می زنید و یا آرام؟ سعی کنید لحن صدایتان را عوض کنید و قبل از رفتن به مرحله بعد، این نحوه حرف زدن را با خودتان تمرین کنید.
قدم پنجم: رفتارتان را تغییر دهید. آیا دوست دارید درمقابل مسائل بی خیال و شاد باشید؟ دوست دارید باهوش و زیرک به نظر برسید؟ می خواهید از نظر دیگران فردی بذله گو و خوش مشرب باشید؟ شاید عادت کردن به این رفتارهای جدید زمان ببرد، اما دست از تلاش برندارید و قدم به قدم پیش روید تا به هدفتان برسید.
قدم ششم: عادات بدی را که قبلاً داشتید کنار بگذارید. همیشه رگه هایی از شخصیت قبل در شما باقی می ماند و اگر شخصیت بهتری می خواهید، پس باید اعمال و رفتارتان را بهتر کنید.
چند نکته
- همه این کارها را قدم به قدم جلو ببرید. یادتان باشد که می خواهید خودتان را به طور کامل تغییر دهید و مطمئناً این تلاش زمان زیادی می برد.
- شاید بهتر باشد که این تلاش ها را در فصل تابستان انجام دهید و بعد در فصل پاییز همه شخصیتی جدید از شما می بینند.
- اگر بلافاصله تغییر نکردید، خسته نشوید. همانطور که قبلاً هم گفتیم، اینکار زمان می برد.
آیا خصوصیتی هست که خیلی دوستش داشته باشید و نتوانید آن را قربانی کنید؟ پس نگهش دارید! بااینکار احساس بهتری به این خودِ جدیدتان خواهید داشت.
- اگر فکر می کنید که به خاطر والدینتان یا کسان دیگر نمی توانید خودتان را تغییر دهید، تغییرات کوچک در خودتان ایجاد کنید. عاداتی که دوست ندارید را کم کم کنار بگذارید و عادات جدید در خودتان ایجاد کنید. اگر پدر و مادرتان علت را جویا شدند، به آنها توضیح دهید که هیچ مشکلی در کار نیست و فقط تلاش می کنید که خودتان را بهتر کنید.
- برای اینکه پدرو مادرتان کمتر از این تغییرات شما نگران شوند، همه تلاشتان را بکنید که در مدرسه و دانشگاه بهترین نمره ها را کسب کنید، دوستان قدیمیتان را که پدر و مادرتان دوستشان دارند، همچنان حفظ کنید.
هشدارها
- هیچوقت سعی نکنید که دوباره به شخصیت قبلتان برگردید، مگر اینکه این شخصیت جدیدتان را دوست نداشته باشید. اگر بخواهید دوباره مثل قبل شوید، مردم تصور خواهند کرد که آن شخصیت جدید را فیلم بازی می کردید. پس قبل از ایجاد تغییرات مطمئن شوید که واقعاً کارتان درست است و همان شخصیتی است ، که میخواهید.
پی نوشت: و قال علی [ع ] : قدر الرجل علی قدر همته ، و صدقه علی قدر مروءته ، وشجاعته علی قدر انفته ، و عفته علی قدر غیرته، نهج البلاغه
ابو لهب در میان ماست !(2)
بدیهی است که روی کار آمدن پیامبر و توسعه امر نبوت، مسیر ریاست را به هم می زد و این امر خوشایند او نبود. به هر حال آنچه مشخص است او به قدرت می اندیشید از این رو دین خدا را نپذیرفت، حتی در مبارزه با آن هم می کوشید.
دشمنی او با پیامبر(ص) به گونه ای بود که چون حضرت(ص) در یوم الانذار خواست براساس امر الهی پیام خدا را به خویشاوندان خود ابلاغ کند، ابولهب از سر خشم به او گفت: دستت زیان کار باد برای همین ما را دعوت کردی؟ خداوند در پاسخ به این سخن، سوره مسد را فرو فرستاد. از آن پس، دشمنی ابولهب با پیامبر (ص) و اسلام شدت یافت و رسماً با دیگر سران مشرک قریش هم دست شد. ابولهب، بعد از شنیدن خبر شکست مشرکان در جنگ بدر، پس از چند روز بر اثر بیماری پوستی درگذشت. فرزندانش از ترس سرایت مرض، از جنازه اش دوری جسته، در نهایت او را در بالای مکه کنار دیواری نهاده و از دور، بی آن که لمسش کنند، بر او سنگ ریختند تا مدفون شد !
ابولهب پسر عبدالمطلب بود که این گونه رسوای ابد شد و اما پسرانش عتبه و معتب در فتح مکه به دعوت پیامبر مسلمان شدندو در حنین از ثابت قدمان به شمار آمدند.
سوره مسد گرچه کوتاه است اما سرشار از عبرتها و درسهاست "این سوره، سوره ی ماست" مایی که پدر آتش هستیم و آتش را بزرگ می کنیم و پرورش می دهیم. ابوتراب ها می روییدند و می رویانیدند و خاک را بارور می ساختند و ما می سوزیم و می سوزانیم و آتش را می افروزیم، که وقود آتشیم و سوخت جهنم خویش.
قرآن هم رمز و هم کنایه دارد، هم واقعیت. و این عظمت قرآن است که از واقعیتها، آیه ها را نشان می دهد، که چگونه ابولهب عموی رسول، ابولهب است و پروردگار آتشها و شعله ها!
این تنگ چشمی است که واقعیتها را از پیام و پیام را از واقعیت بگیریم، که در این نظام واقعیتها آیات او هستند و نشان و پیام آور از او. و همین است که در آیات، ابولهب، هم ابولهب است و هم در برابر ابوتراب. هم واقعیت است و هم سمبل و رمز.
ابولهب هم عموی پیامبر است و هم پدر آتش. او این دو را با هم دارد. و این است عمق قرآن که از واقعیتها آیه می آورد و این آیه ها را بر ما تلاوت می کند تا آموزشمان دهد که چگونه بهره برداریم تا شیعه ی«ابوتراب»باشیم،نه از تبار «ابولهب».
دنیای کنونی ما نیز ابولهب را به چشم خود مشاهده می کند که با زور و زر خود استکبار می ورزند و پیامبر(ص) حق را به استهزا می گیرند. طبق وعده الهی اینان و یاوراشان قدرتی نخواهد داشت و دستشان تهی و تلاششان بی فایده است «یریدون لیطفووا نور الله بافواههم و الله متم نوره ولو کره الکافرون»(سوره صف آیه 8) و عاقبتشان در دنیا و آخرت همچون ابولهب است که همگان از آنان گریزانند و در آخرت عذاب ابدی خواهند داشت.
ابولهب در میان ماست!(1)
خداوند متعال در کتاب جاودانه خود عیب جویان هرزه زبان را به شدت مورد تهدید قرار داده است و به آنها وعده عذاب داده است؛«ویل لکل همزه لمزه».
در این سوره مبارکه در بیان معرفی این گونه افراد می فرماید: «الذی جمع مالا و عدده» زراندوزان با اندکی مال احساس قدرت کرده و استکبار ورزیده و زیان به تحقیر و استهزای دیگران می چرخانند. تمسخر از روی استکبار و خود را دارای علو برتری دانستن، در قرآن به شدت تقبیح شده است؛ داستان فرعون نمرود و قارون و... وعده های عذاب به این افراد همگی به خاطر ادعای بزرگی بینی خود است. تعبیر به ویل تهدید شدیدی است، و اصولا آیات قرآن موضع گیری سختی در برابر اینگونه افراد نموده، و تعبیراتی دارد که درباره هیچ گناهی مانند آن دیده نمی شود، مثلا بعد از آنکه منافقان کور دل را به خاطر سخریه مومنان به عذاب الیم تهدید می کند، می فرماید: "چه برای آنها استغفار کنی و چه نکنی، حتی اگر هفتاد بار برای آنها استغفار کنی، خداوند آنها را هرگز نمی بخشد"( سوره توبه آیه 80) عیب جویی و زبان به هرزگی گشودن، آنگاه که در برابر پیامبران و رسولان خدا سر زند؛ قبح بیشتری می یابد و بی شک عذاب آن بزرگتر است و آنان که در طول تاریخ به این رفتار مشهور هستند عاقبت تاریک و ناخوشایندی داشته اند.
یکی از کسانی که قرآن همچون همین سوره با تهدید و عتاب و غضب از او یاد می کند، ابولهب علیه العنه و العذاب است. یکی از شدیدترین تعابیر قرآن نسبت به این فرد آمده است " تبت یدا ابی لهب و تب." بررسی زندگی این انسان دون مایه، نشان از این دارد که این دشمن سرسخت رسول(ص( ابزار کینه و عداوت با دین خدا از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. این مرد بد دهن، هتاک و جسور، گرچه عموی پیامبر (ص) بود؛ اما در میان مشرکان مکه بیش از همه نسبت به پیغمبر (ص) خصومت می ورزید و او را می آزرد. او نیز همچون سایر مستکبران عالم به ثروت و قدرت خود می بالید، غافل از آنکه" ما اغنی ماله و ما کسب." نیم نگاهی به زندگی این گونه افراد می تواند راهنمای مناسبی برای زندگی ما باشد.
ظاهرا ابولهب را به جهت برافروختگی و سرخی چهره چنین نامیده اند...شاید قرآن خواسته تا او را به آتش نسبت دهد؛ چون ابو لهب، اشعاری به انتساب به آتش دارد.
ابولهب به همراه همسرش بر سر رسول خدا شکمبه و خاشاک می ریختند. او برای جلوگیری از نفوذ کلام پیامبر(ص) در پی ایشان حرکت و ایشان را دروغ گو، ساحر، شاعر و کاهن می خواند. همچنین دیگران را از گرویدن به اسلام باز می داشت.
ابولهب داوطلب شده بود تا مال و ثروت خود را در راه مبارزه با پیغمبر صرف کند! انگیزه دشمنی ابولهب با پیامبر(ص( میتواند دلایل گوناگونی داشته باشد. اما ظاهرا داعیه سروری قریش و ریاست مکه، انگیزه اصلی او بود.
ادامه مطلب...